جستجو
-
۱تصویر
نامه خانوادگی، ۱۳۳۴ ق
نامه خانوادگی، احتمالا از حمیدالسلطان، روی کاغذ حکومت سلماس؛ که محتوای آن به شرح زیر است: اظهار دلخوری از نامه ننوشتن مخاطب و غفلت از او، ولی از دریافت نامه مورخ ۷ ماه و خبر سلامتی مخاطب و سرکار علیه، و همچنین از دیدن دستخط مشهدیه خانم که نامه را تحریر کرده است ابراز خوشحالی می کند. دلیل ناراحتی اخیر وی همین موضوع بوده که چرا با وجود او، مادر صفیه از کس دیگری خواسته نامه بنویسد و نباید افراد غریبه به اسرار خانوادگی واقف شوند؛ آمدن از خوی به سلماس در پنجم ماه و ریاست کابینه حکومتی، هوای آنجا از خوی بهتر است و سینه اش دیگر درد نمی کند. مشغولیت دبیرالسلطان، خواسته محمد خان هرچه زودتر به سلماس...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
نامه احتمالا به عمید لشکر؛ درباره وضعیت نویسنده در خصوص دادن مرخصی به فوج تبریز پس از دریافت تلگراف و نامه امیر سردار کشیکچی باشی از طریق امیرالامراء حیدرخان امیرتومان و دادن مقداری جیره به آنان؛ چون کتابچه ثبت جیره در دست نویسنده بوده و کامل نشده ناچار با مقرب الخاقان علی نقی خان سرهنگ که برای دیدن خواهرش به خوی می رفته همراه شده است؛ تصمیم برای رفتن به تبریز به منظور محاسبه عمومی قورخانه که با اطلاع از فوت دختر سرهنگ که عیال هژیرالملک بوده با وی به مرند رفته؛ دیدار با میرزا ابوترابخان؛ به این دلایل نتوانسته به حضور مخاطب برسد و از این بابت ناراحت است؛ پیشنهاد علی نقی خان سرهنگ برای دادن...
-
۴۱تصویر
ربودن دختران مسیحی از سوی کردها، ۱۳۲۸ق
شامل مکاتباتی میان کارگذاری ارومیه (مجلل الملک)، وزارت داخله، وزارت خارجه، سفارت ایران، و سفارت عثمانی در مورد ربودن سه دختر مسیحی از سوی کردها در روستاهایی نزدیک ارومیه: اولی، کاترین، که قاسم و کسانش به قریه حیدرلو بردند، شرح بازگرداندن دختر، و اقرار دختر به این که به زور برده شده، زخمی شدن خلیل بیک و کشته شدن پسرش سیف الله از اهالی قریه حیدرلو به دلیل کمک به بازگرداندن دختر؛ دومی، دلیشوه، که سید محمود او را از سردرود به قریه بالانج که مرکز محال باراندوز و محل اقامت کریم خان رییس ایل هرکی است، برده بود و با کمک شهبندر شرف الدین بیک و معاونش اسکندر افندی بازگردانده شد؛ سومی، بانشوا، از...
-
۷تصویر
درباره عروس علیخان
مکاتباتی درباره اغتشاش در آذربایجان و قلع و قمع علیخان و ایل شکاک، این که در حمله به قلعه چهریق علیخان و همسر و فرزندانش موفق به فرار شدهاند اما عروسش، همسر محمد آقا، اسیر شده و چون بسیار زیبا بوده ناصرالدوله فرمانده لشکر دولتی او را تصاحب کرده و به آقا علی خواجه نصرت الدوله دستور داده است از او محافظت کند و برایش لباسهای فاخر تهیه کند؛ هم چنین درباره آزاد کردن عروس و سپردن او به شیخ الاسلام، سکونت میرعلیخان و اتباعش در خاک عثمانی؛ و روایت کشتن زنان به دست قزاقها که پس از بریدن گیسوان و جدا کردن سرشان، آنها را به عنوان مرد تحویل دادهاند تا انعام بگیرند.